از نظر آموزه های قرآنی تعلیم و تزکیه دو اصل و هدف اصلی در زندگی است که مسئولیت اصلی آن نیز به دست خدا و مظاهر اسمایی اوست یعنی پیامبران و امامان معصوم (ع) است.
از نظر قرآن، کسی که در مسیر عبودیت تقوایی بر اساس شریعت اسلام حرکت می کند، از اموری چون تعلیم خاص الهی که نوری و علم لدنی است، بهره مند می شود(بقره، آیه 282)
هم چنین اهل تقوا، بهره مند از اموری دیگر می شوند؛ از همین روست که خدا به جای آوردن فاء از کلمه واو در بیان نتیجه تقوا استفاده می کند و می فرماید: وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ؛ و تقوای الهی پیشه کنید تا افزون بر چیزهای دیگر به شما تعلیم دهد.
هر چند در این آیه سخن از دیگر آثار تقوای الهی بیان نشده است؛ اما خدا در آیات دیگر به این موارد اشاره داشته است. از جمله می فرماید: وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً؛ هر کسی تقوای الهی پیشه می کند خدا برایش مخرج و راه برونرفت قرار می دهد.(طلاق، آیه 2)
بنابراین، از نظر قرآن، اگر کسی اهل تقوا باشد هرگز در کار نمیماند و راه های برونرفت از مشکلات علمی و عملی را خدا برایش قرار می دهد.
از امیرمومنان امام علی(ع) روایت است که مهم ترین نیازهای بشر را سه مرتبه می داند که باید از آن به سلامت گذشت. ایشان می فرماید: مَخْرَجاً مِنْ شُبُهَاتِ الدُّنْیَا وَ مِنْ غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَ شَدَائِدِ یَوْمِ الْقِیَامَة؛ راه برونرفتی از شبهات دنیوی و از غمرات و سکرات مرگ و سختی های روز قیامت است.(بحار الأنوار ، العلامة المجلسی، ج67، ص281)
از نظر قرآن، سه زمان برای انسان بسیار حیاتی و اساسی است که سلامت در آن بسیار مهم است. خدا می فرماید: وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ؛ و سلامت بر او روزى که زاده شد و روزى که مى میرد و روزى که زنده برانگیخته مى شود.(مریم، آیات 15 و 33)
بنابراین، این سه مرحله واقعا مراحل سخت و دشواری است که انسان نیاز به عنایات الهی خاص دارد تا از آن گردنه ها به سلامت عبور کند. مشکلاتی که در تولد و پس از آن در دنیا متوجه انسان می شود و مشکلاتی که هنگام مرگ با آن دست و پنجه نرم می کند و مشکلات و سختی هایی که در روز قیامت با آن مواجه می شود.
از دیگر فواید و اثار تقوای الهی، رزق و روزی از جایی است که انسان گمان نمی کند؛ چنان که خدا می فرماید: وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ.(طلاق، آیات 2 و 3?. امام صادق(ع) می فرماید: کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو اَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَاِنَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ (علیهالسّلام) خَرَجَ یَقْتَبِسُ لِاَهْلِهِ نَاراً فَکَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَجَعَ نَبِیّاً وَ خَرَجَتْ مَلِکَةُ سَبَاٍ فَاَسْلَمَتْ مَعَ سُلَیْمَانَ وَ خَرَجَ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ یَطْلُبُونَ الْعِزَّةَ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِینَ؛ امید تو به آن چه امیدی به آن نداری بیش تر از آن چیزی باشد که به آن امید داری ؛ زیرا موسی بن عمران (ع) برای گرفتن آتشی برای خانواده اش بیرون رفت پس خدای عز و جل با او سخن گفت. پس به پیامبر بازگشت. ملکه سبا خارج شد در حالی که سلیمان، مسلمان شد و سحره عزت را از فرعون طلب می کردند در حالی که مومن بازگشتند.(لامالی، للصدوق، شیخ صدوق، ص178)